کوچولوی دوست داشتنی
امروز طبق معمول همیشه رفتیم دنبال امیر و وقتی برگشتیم تو تو حیاط بازی کردی و شلنگ آب رو گرفته بودی دستت تکونش میدادی و آب میخوردی بعد رفتی کفش کهنه امیر رو ار گوشه حیاط برداشتی و توش آب میریختی، توی کفش پر آب شده بود و دستتو میکردی توی اون، حسابی خیس شده بودی وقتی امیر رفت تو خونه تو هم دنبالش یکی یکی تمام پلهها رو تنهایی و بدون کمک بالا رفتی البته من مواظبت بودم که نیفتی و خواستم خودت تلاش کنی و به هدفت برسی و تو هم تا آخرین پله رو چاردست و پا بالا رفتی و من آوردمت تو . دختر گلم عاشق آب بازی تو حیاطی، هر روز میبریمت تو حیاط و کلی آببازی میکنی و خیسه خیس میشی. چند روز پیش در حیاط رو ...
نویسنده :
ترانه❤️
23:15